چند روزی بود که پسرکم خیلی نغ می زد عصبی بود و همه چیز رو به با عصبانیت گاز می گرفت کلا بی حوصله شده بود تا اینکه ما فهمیدیم که ۲ تا دندون کوچولو داره تو دهانش جونه می زنه یک از دندونا دیده می شه ام اون یکی هنور نیش زده بیاد بیرون وپسرکم خیلی ناراحته همش غر می زنه حتی شبها هم نمی تونه خوب بخوابه قربونت بشم عزیزم ایشالا دندوناش زودتر در بیاد پسرکم راحت شه. البته مامانی همون روز که اولین دندونش احساس شد (۸۹/۰۵/۱۰)آش دندونی درست کر د واسش که ایشالا دندوناش به راحتی و زود تر در بیاد .پسرکم خیلی هم لاغر شده و تو این دو ماه فقط ۳۰۰ گرم وزن اضافه کرده .آرتین کوچولوی من ماست رو خیلی دوست داره و خیلی هم با اشتها می خوره و از میوه ها هم گلابی رو دوست داره آرتین من الان داره ۶ ماهه میشه.
امروز 18 بهمن 1388 من وبابایی رفتیم پیش دکتر ارندی برای آخرین معاینه و گرفتن برگه معرفی بیمارستان ساعت 10 نوبت من شد ورفتم تو اتاق آقای دکتر وصدای قلب کوچولوت رو شنیدم مثل گنجیشک می زد .دکتر گفت تا 6 اسفند صبر می کنیم اگر دنیا آمد که هیچ وگرنه باید سزارین بشی نامه معرفی هم نداد وگفت آخر هفته بیا پیشم .رفتیم بیرون چند جا کار داشتیم و ناهار رفتیم خونه مامانی وشب هم همونجا خوابیدیم ساعت 1 نصفه شب احساس کردم کیسه آبم پاره شده همرته بابا ومامانی رفتیم بیمارستان تا ساعت 8 صبح روز بعد حالم خیلی خوب بود ودرد نداشتم بالاخره ساعت 9 با تزریق سرم دردم شروع شد و آرتین کوچولوی مامان ساعت 10.5 صبح روز دوشنبه 88.11.19 بدنیا اومد. یک پسر ناز مامانی با قد 50 سانت وزن 3100 ودور سر 34 سانت.یک صورت گرد کوچولو مثل فندق.
سلام من آرتین فرقانی هستم.
من تو یک روز سرد زمستونی تو بیمارستان سینا مشهد چشم های کوچولوم رو به دنیا باز کردم اینجا رو مامانی واسم درست کرده و خاطراتم رو توش میذاره.