آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین جونم 16 ماهه شد

بالاخره مریضی آرتین بعد از یک هفته خوب شد خدا رو شکر پسرم خیلی ضعیف شده بود ام الان دیگه خیلی خوب شده خوب غذا می خوره بازی میکنه غر هم نمی زنه خیلی پسر ماهی شده گلکم خیلی دوست دارم

حال واحوال آرتین جون بعد از یک سال

الان که دارم واست می نویسم پسر گلم 16.5 ماهست 16 تا دندون داره از یک سالگی شروع به چهار دست وپا رفتن کرده تا قبلش که تنبل خان مثل کرم می خزید وجلو می رفت از یک سال وسه ماهگی شروع به راه رفتن کرد والان به خوبی راه میره حتی تو خیابون هم اصلا نمی افته چند تا کلمه هم میگه بابا اولین کلمهش بود

دد

ماما

مامان

آبه

زد=زرد

آبه=آبی

چبس=سبز

بده

اده=بده

عم=عمه

پسرم عاشق حموم آب بازی تلفن قابلمه وعطر های مامان وباباست حتی غذاش رو هم جلوی آینه یا تلفن می خوره با قابلمه هم که نگو اگه کنارش باشی 2-3 ساعت بازی میکنه .پسرکم از سه شنبه 31 خرداد90 تا الن که 6 تیر 90 هست مریضه اسهال واستفراغ گرفته خیلی هم ضعیف شده .