آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

اومدن خاله جونی

امروز 89.06.13 قراره بریم خونه مامانی چون خاله مامان اومده دیدن آرتین .

الن حدود 2 ماهه که خاله رو ندیدیم اما آرتین با اینکه تازه از خواب بیدار شده بود به خاله خنید و اصلا غریبی نکرد رفت بغلش وبراش آوازم خوند. کلی با دیدن بیتا و مینا ذوق کرد . ساعت 10 آرتین پیش دایی حمید موند و من و خاله و بیتا ومینا رفتیم بیرون و یک مانتو خریدیم وآمدیم خونه دیدیم آرتین خوابیده ظهر برای ناهار آنیتا واریسا و زن دایی هم اومدند خونه مامانی ساعت 3 که خاله اینا آماده شدند برن دکتر آرتین با یک ذوقی خودشو انداخت تو بغل بیتا که بره بیرون کلی هم تو راهرو ذوق کرد پسرکم دیگه خیلی بلا شده می فهمه وقتی می خواهیم بریم بیرون ذوق می کنه .

دندون های بالا آرتین گلی

عزیز دلم دندون های بالاییش داره نیش می زنه اما دیگه این دفعه مثل بار قبل اذیت نمی کنه البته خدا رو شکر که پسرکم با در اومدن دندوناش تب نکرد و پاهاش هم نسوخت خیلی شانس اوردیم اخه دوست مامان که یک دختر 8ماهه داره می گفت موقع دندون در اوردن آیلین خیلی اذیت شد خدا رو شکر پسر من قویه آخه خوب مرده دیگه قربونش برم.

غلت زدن آرتین خان

امروز سه شنبه 89.06.09  آرتین عزیز دلم شروع به غلت زدن کرد پسر گلم قبلا وقتی رو شکم بود به پشت بر می گشت اما برعکس نمی تونست که از امروز شروع کرد و با پشتکار زیاد این طرف و اون طرف می ره ما دیگه حریفش نمی شیم خیلی شیطون شده همش غلت می زنه و خودشو به در ودیوار می زنه مجبوریم یک تشک واسش پهن کنیم ودورش کلی بالش بچینیم الان یک دو هفته ای هست که پسرکم می شینه خیلی دوست دارم آرتینی.بوس.بوس.