آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

3 سالگی آرتین جونی

گل پسری ببخشید که من دیر به دیر میام  اینجا واسه نوشتن آخه تو خونه اینترنت نداریم مجبورم تو اداره در مواقع بیکاری  بیام اینجا خوب بگذریم شمایه ماهی هست که گل پسری شدی واسه خودت آخر هفته ها با مامانی و بابایی میری  دیدن بابا بزرگها و مامان بزرگ کلی هم عشق میکنی اونجا آب بازی و جارو و یه عالمه خرت وپرت خلاصه همه چیزهای مورد علاقه شما اونجا فراهمه دیگه اصلا بهانه نمیگیری و گریه هم نمی کنی در مورد حرفات که نگو خیلی شیرین شدی جیگر مامان اما هنوز چند کلمه رو اشتباه میگی مثل کتاب=تتاب  ،  غرغر = دردر  ، مثلا میگی وینا همش میگه در  در       کلا ک گ غ را نمی ونی بگی . چند روز قبل خاله اومده بود مشهد وقت رفتن که لباس می پوشیده شما گفتی خااااااااااااااله حالللللللللللللم به هم خورد این چه لباسی هست پوشیدی حالا این شده ورد زبون همه همش میگن حوووووووووووولم به هم خورد.

ادامه مطلب ...