آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین عشق مامان

این وبلاگ خاطرات ثمره زندگی مشترک من وابا علی مهربون فرشته ای زمینی به نام آرتین است که ساعت 9.30 صبح روز دوشنبه 19/11/88 در بیمارستان سینا مشهد چشم به جهان گشود.

آرتین جون 2 ساله

از آخرین  باری که نوشتم برات یک سالی میگذره فکر نمی کردم این همه وقت گذشته باشه الان آرتین 2سال و 70 روزست الان همه کلمه ها رو میگه اما واضح نیست مثلا رنگ ها آبی، نمز ،ابز، نانجی صیتیتی = صورتی وسورمه ای ،منش ، زرد....

به من میگه هانی ددری، خودش آی منانی ، باباشم بابا ادی که ببعی رو هم همینطور میگه اشتباه =اتباه ، دوروست، مانین =ماشین ، کامونون=کامیون،اوتودوس=اتوبوس ، تاتکه=کالسکه آرتین باچی میریم خونه مامانی=آنانور نه پسرم سوار چی میشیم دطار چی میدیم به آقا =بیدیط تو آسانسور دکمه چی رو میزنیم اچ=1 بریم بالا؟دو وقتی چیچیل بد میشه دست میکنه تو ؟ مینی / چشماتو زود ببند تا این کارشو ؟ نمینی

اما ارتین هنوز هم خیلی گریه میکنی نمی دونم چرا ؟ اما بعضی روزها از صبح تا شب گریه می کنی دکتر هم رفتیم اما میگن سالمی خدا رو شکر

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد